فضای مجازی وَ مدیریت فرهنگی که وجود ندارد! – الهام آمرکاشی
درحالی از آغاز سال تحصیلی جاری، بیش از یک ماه میگذرد که عادت مجازیگردی به شیوۀ فصل گذشته همچنان در دانشآموزانِ نوجوان باقی مانده و سبک و سیاق تحصیلی آنچنان که باید، به روزمرۀ این قشر ورود نکرده وَ به گفتۀ افراد صاحبنظر در این زمینه، ایجاد تغییر نگرش برای نوجوانانِ محصور در فضای مجازی، ازجمله اولویتهای فرهنگی است که باید در بستر خانواده و جامعه لحاظ شود.
آنچه به گفتۀ جامعهشناسان متعدد در این زمینه، هشداربرانگیز است؛ عدم تمرکز کافی به اوقات نوجوانانیاست که با تمام اعتیاد به فضای مجازی، در صورت نبودِ برنامهای مشخص و قابل توجه برای بازه سنیِ این گروه، گرایش مجدد به عادت دوسالۀ مجازی که در دوران کرونا به فابینگ بدل شد، در آنها رشدِ بیش از پیش خواهد داشت وَ به فضایی عادت خواهند کرد که قطع به یقین برای شمار گستردهای از نوجوانان مناسب نبوده و در اشاعۀ کمسوادی به آنها نیز کمک خواهد کرد.
کمسوادی از آن بُعد قابل بحث است که در تعداد قابل توجهی از شبکههای اجتماعی، اشتراکگذاری مطالب به صورت علمی و صحیح صورت نمیگیرد و بارگذاری تعداد بالایی از مطالب در جهت تخریب ذهنی کودکان و رهیابیِ ذهنیِ آنان در مسیر سیال نادرست از جهتدهی اصولی و قابل تعریف در جامعه کنونی است که صراحتاً میتوان گفت: با تبدیل و دگرگونیِ عناصر موجود در خانوادهها و کسر و اضافۀ نوآوریها و تحولات در عصر حاضر، اطلاعرسانی درخصوص برخی موارد، بیش از پیش و با سرعت بالایی در حال انجام و انتقال است و رأی و نظراتِ عدیدهای از سوی مردم عامی تا افراد زبده در هر مجرای اجتماعی-فرهنگی در صفحات مجازی بارگذاری میشود که در وهلۀ ابتدایی عدم استفادۀ صحیح از فضای مجازی را به رخ میکشد و شاهد خودنمایی و رقصِ کمسوادی در شبکههای اجتماعی هستیم. کمسوادیِ گستردهای که محدودیت تفکر بارز را برای اقشار سنین پایین جامعه به وجود میآورد که بدون تفحص و آموزش و صرفاً از روی نمای ظاهری شبکات، جذب پیجهای فاقد برچسبگذاری علمی هستند و جدای از موضوعِ عدم آگاهیبخشی که در شماری از صفحات مجازی موجود است، بارگذاریِ مطالب بدون آموزۀ متقن و کاملاً مردود صورت میگیرد؛ درحالی که اشخاص در سنین بالاتر با تمرکز کافی به متن و حواشی جامعه و با تسلط کافی به واسطۀ مرور کتابهای مطالعه شده، بسیار کمتر در دام اخبار فِیک قرار میگیرند و تامِ توجه معطوف به شوآف یک شبکه یا گردانندۀ صفحه موردنظر نمیشود و ذهن به درستی به رد یا قبول مطلبی -حتی با وایرال بالا- متمرکز میگردد.
وَ در این میان آنچه در کنار کمسوادی، به شدت حائز اهمیت و پردازش است؛ توجه به بیسوادیِ سفید در قشر نوجوان جامعه است که درصد بالایی از هرم اجتماع کنونی را به خود اختصاص دادهاند وَ اگر با روال موجود، شاهد ادامۀ مسیرِ این نسل در منحنی بدون استانداردِ مجازی باشیم؛ جامعه در بازه زمانیِ کوتاهمدت، نمودار افراد جوان و بزرگسالی را خواهد داشت که -با تفکر توهم دانایی در نوجوانی- به اجتماع بیسواد سفیدی پیوستهاند که رژۀ معلوماتیِ ناقص در سطح جامعه را منجر شدهاند.
در تعریف بیسوادی سفید آمده است: «افرادی که دانش دارند، اما دانایی ندارند»! این عبارت که سادهشدۀ تعریف بلندبالایی از بیسوادی سفید است؛ این روزها درحالی به کرات در افراد اجتماع حاضر، قابل مشاهده است که از نگاه جامعهشناختی نیاز به ورود جدی و آسیبشناسی در این زمینه، بیش از پیش حائز اهمیت است.
سواد سیاه که در واقع همان سواد خواندن و نوشتن است، از آن جهت سیاه تلقی میشود که سواد با اَسوَد (رنگ سیاه) همخانواده است، معنی آن سیاهی است. بنابراین میتوان گفت کلمه سواد در فرهنگ ما به این اشاره داشته که کسی میتواند کاغذ سیاه کند یا سیاهیهای کاغذ را بخواند.
دربارهٔ ریشهشناسی کلمهٔ سواد در زبان انگلیسی (Literacy) هم زیاد صحبت شده است. یکی از نظریههای پرطرفدار این است که Literate با Letter همخانواده است و باسواد -در فرهنگ انگلیسی- کسی بوده که با حروف سروکار داشته و میتوانسته آنها را بخواند و بنویسد.
در تقابل، سواد سفید یعنی من مدرک دارم اما نمیتوانم از اطلاعات رشته تحصیلیام استفاده کنم و کاربرد آن را در زندگی پیاده کنم. سواد سفید شامل یکسری اطلاعات که یونسکو در تعریف سواد بیان کرده بود مثل سواد عاطفی، مالی، ارتباطی و… است».
در گزارشات مطول در این زمینه، اگرچه به کرات به دلایل و رویکردهای بیسوادی سفید پرداخته شده است که مطمحنظر در این خصوص، تکیه بر این بند است: «امروز نیاز ما سواد خواندن و نوشتن نیست، بلکه نوع دیگری از سواد است. سوادی که به ما آموزش، پرورش، سواد ارتباط، سواد انتقاد، سواد تحلیل، سواد رسانه، سواد استراتژی، سواد مالی، سواد عاطفی و دهها سواد دیگر را بیاموزد. کسانی که از بیسوادی سفید بهرهمندند؛ به طور مستمر در فضای مجازی و حقیقی فعال هستند و مینویسند و سخنرانی میکنند و انبوهی از مدارک تحصیلی و عناوین دانشگاهی را با خود همراه دارند ولی در سادهترین ارتباط با خانواده و دوستان و آشنایان، دچار چالش و ضعفهای جدی هستند. این افراد به شکل فزایندهای مطالب و اخبار مهیج را بدون بررسی و اطمینان از صحت آن، از طریق رسانه و پیامک و پست الکترونیک و سایر تجهیزات و روشهای ارتباطی، به دیگران منتقل و منتشر میکنند، ولی از سادهترین اصول مورد نیاز ارزیابی و تعیین صحت خبر و ارتباط، بیبهرهاند. با شنیدن خبرهای گوناگون اقتصادی و سیاسی، بدون بررسی و توجه به دانش اقتصادی مورد نیاز فعالیتهای اقتصادی، تأثیر میپذیرند و اقدام به تحرک اقتصادی و فعالیتهایی نظیر جابهجایی سرمایه از بانک به بازار طلا و یا از طلا به بازار ارز یا از ارز به ملک و… کرده و پس از مدتی با ناکامی و ناامیدی از دوست و آشنا، درخواست مشاوره و راهنمایی جهت انتخاب زمینه مناسب سرمایهگذاری میکنند».
وَ آنچه در جامعۀ کنونی به عینه خودنمایی میکند، نبود مدیریت فرهنگی برای تغییر نگرش و تفکر در کودکان و نوجوانان حاضر است که با اسلوب موجود، فاجعۀ فرهنگی در آیندهای نه چندان دور، رقم خواهد خورد.
با توجه به موارد عدیده در این خصوص که به توالی قابل بحث و بازنگری است؛ به نظر میرسد وقت آن رسیده باشد که در کنار دروس ثابت در مدارس، اوقات مشخصی برای تدریس سواد مجازی و تمرکز بر بروز بیسوادی سفید در نوجوانان تعبیه گردد تا بتوان به آیندۀ جامعه در مدار فرهنگ -فارغ از بیسوادی سفید و خالی از توهم دانایی- امیدوار بود.
Elhamamerkashi@ymail.com